loading...
پروانه عشق
behzad بازدید : 15 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}

داشتم مطلبی میخوندم که باعث شد آدمهای نزدیک گذشته و حال اطرافم رو تو ذهنم مرور کنم و به تفاوت بینشون فکر کنم. آدمهایی که بعضیهاشون با انتخابِ من به زندگیم وارد یا از اون خارج شدن، و بعضی دیگه با اینکه من نقشی تو انتخابشون نداشتم، اما رابطه با عدم رابطه با اونها، در محدوده ی اختیار خودم بوده و هست!

قبل تر ها برای توجیه انتخاب ِ اشتباه خیلی از آدمها، پنهون شدن پشت این جملات و قرار گرفتن در جایگاه ِ قربانی، جهت فرار از واقعیت اصلی رو انتخاب میکردم: " مشکل از من نیست، مشکل این ِ که اونها خیلی خوب نقش بازی میکردن و من متوجه چهره ی واقعیشون نمیشدم، آدمها دو رو بودن رو خوب یاد گرفتن و من ساده تر از اون بودم که نقاب ها رو تشخیص بدم " اما این روزها، مطمئنم شاید محدود مسائلی رو با توجه به شرایط، سن، محیط، تجربه، بسته بودن فکر، نوع نگاه و ... به طور واضح تشخیص نمیدادم یا درک نمیکردم اما بیشتر اونچه که اتفاق می افتاد رو از قبل میتونستم حس و پیش بینی کنم و اونچه که بعدها پیش می اومد، از قبل تو رفتار هر کس مشهود بود. آدم ها - حتی هنرمند ترینشون تو نقش بازی کردن - نمیتونن به طور دائم پشت نقاب باقی بمونن و کمی دقت یا مقداری توجه به برخوردها و خصوصا چشمهاشون، کافیه تا بتونیم این تناقضات رفتاری رو تشخیص بدیم و حس کنیم. ژوزه ساراماگو تو کتاب کوری میگه: " چشم تنها عضو بدن است که می شود روح را توی آن دید. " و منم اعتقاد دارم که چشمها، هرگز و هرگز نمیتونن دروغگو باشن و آینه ی تمام نمای درون هر کسن. اونچه که ما نمیبینیم، نتیجه ی بستن چشمهای ما به روی اونها و یا گاهی محدودیت بیناییمون ِ، نه نتیجه ی هنرمندی دیگران در بازیگری.

و پذیرفتن این واقعیت به دلیل ِ مسئولیت ِ سنگینی که روی ِ دوش ِ خود ِ فرد میذاره، معمولا سخت تر از راه های دیگه انتخاب میشه. خیلی وقت ها ترجیح میدیم، چشمهاشون رو بسته نگه داریم تا آرامش روزهامون بهم نخوره، خیلی جاها پشت ِ نقاب ِ نفهمیدن و یا سادگی پنهون میشیم که ضعف هامون دیده نشه. خیلی اوقات برای گریز از اشتباهاتمون، به بظاهر مظلومیت و آدم ِ صبور بودن در باور عموم، اما به واقع، دروغ به خود و دیگران و فرار از واقعیت ِ اصلی و ناتوانیمون، پناه می بریم.

اگر کمی، فقط کمی شناخت پیدا کنیم – بیشتر از بقیه به خود ِ اصلیمون – میتونیم انتخاب های بهتری تو روابطمون و یا بهبود اونها داشته باشیم و چقدر خوب میشه اگر گاهی بستن چمشهامون رو انتخاب میکنیم، حداقل نسبت به دلایل ِ این چشم پوشی آگاه باشیم و روزی که تصمیم به دیدنشون گرفتیم، اونها رو به خاطر بیاریم. و یا اگه روزی متوجه شدیم، توانایی دیدن ِ چیزهایی که در گذشته نمیدیدیم، پیدا کردیم، دلایل این تغییر رو پیدا کنیم و بفهمیم و بدونیم که هیچ کس اندازه ی ما، مسئول ِ این اتفاق نیست.

 

موسیقی نوشت:

بشنوید این موزیک رو با صدای فوق العاده علیرضا قربانی و شعری از هوشنگ ابتهاج.


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 148
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 245
  • بازدید ماه : 331
  • بازدید سال : 670
  • بازدید کلی : 5,688